نشسته راه رفتن پسر طلايي
ديروز كلي كار داشتم پسر طلايي را نشوندم جلوي مبل دورش بالش گذاشتم و رفتم آشپزخونه وقتي برگشتم يه سر بهش بزنم ديدم وسط اتاقه و همونطوري نشسته آخه چند روزيه از كنارش كه رد ميشي شونه هاشو ميندازه بالا و دستهاشو دراز ميكنه يعني بغلم كن بعد ديدم همون پروسه تكون خوردن به سمت بالا رو نشسته اجرا كرده و تا وسط اتاق اومده.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی